Tuesday, April 29, 2008

سُک سُک

... 18؛ ...19؛ ...20؛ بیام؟
.
.
.
ایندفعه کجا قایم شدی؟
زیر اون همه کار همه روزه که تمومی نداره؟
لا به لای شلوغی این همه دوست از همه تیپ؟
پشت برنامه های ورزش و تفریح و علافی هر شب و هر آخر هفته؟
زیر نقاب خنده و حرف و نوشته و تیکه ها؟
...

من این بازیُ نمی بازم؛ می دونم کجایی، پیدات می کنم!

Wednesday, April 16, 2008

Soulmate

چیزی که زیاده تو دنیا آدمه
تویی که کمی، یه دونه ای، گاهی وقتا اصلا نیستی...

****

Saturday, April 05, 2008

سرقت 57 دقیقه ای

- مامان ساعت نزدیک هفته. دیگه باید راه بیفتم.

: زود نیست؟

- حرکت قطار فکر کنم دور و بر هشت باشه، تا دوستمُ پیدا کنم و بلیتُ ازش بگیرم و سوار شم نیم ساعتی وقت می بره، بهتره زودتر راه بیفتم که یه هو به ترافیک نخورم جا بمونم...

***
...قطار هشت و بیست راه میفته، با دوستم ساعت هشت قرار دارم، اگه اومده باشی دنبالم سه دقیقه دیگه سر کوچه می بینمت...