Homogenizing - II
...
.....
.......
...که یه وقت فک نکنیم -برای من- با بقیه فرق داری!
یک- شصت درصد مطمئنم همزاد با من لج کرده که بیمزهترین ویشگونش نصیب من شد. باشه، خودم درستش میکنم:
میدونستم، ولی یه شب -وقتی تو خواب بودی، تو هم همینطور- تا صبح با نصف گربههای شهر خوابیدم که باورم بشه واقعا هرجاییام.
صبح که سوار دوچرخه برمیگشتم دلم برای آدمهای بینصیب و نصف دیگه گربهها نمیسوخت.
دو-حالا من جواب شوخی مهدی رو بدم
.
.
.
ای هواهای جر-دهندهی صبح ِ سردِ اردیبهشت
که مثل ِ یک پرندهی ناشناس ِ تازه-بال-درآورده
از لای پنجره میافتید توی لیوان ِ چای ِ روی میز
و بالبال میزنید
(شلپ شلپ)
و یا که مثل ِ آیههای معلق
انزال میشوید بر من ِ روی-تخت-دراز-کشیده
من از آتشی hotام
که شما هم
شعلهور-تر-اش نخواهید کرد
من تسخیر ِ جادوییام
که طلسماش را گربههه خورد
(میو میو)
و گربه را لولو برد.
منام که در گذر ِ اردیبهشتها طلسمشده و گـُرگرفته خواهم ماند
ای روزهای اردیبهشت
که مثل ِ مامور ِ مخفی ِ پلیس
در تعقیبِ مناید
بروید و
دستِ خدا حوالهیتان.
.
.
.
لطفا پس از شنیدن ِ صدای بوق کامنت بگذارید.
سه- می خوام -محض شیطنت- اسم آدمهایی که توی مقدمه، متن یا نتیجه پستهای قدیمی وبلاگ آدمآهنی تاثیرگذار بودن رو -تا جایی که یادم بیاد و البته بیدردسر باشه- زیر هر پست به عنوان "آدمها" بذارم. این کار از پست "مهرت" شروع شده و یواش یواش جلو میاد، طوری که فاصله ایمنی با زمان حال رعایت بشه. سمت راست هم یه بخش اضافه شده به اسم "آدمآهنی و آدمها" که لیست این اسامی رو نشون میده.اگه کسی دوست نداشت اسمش رو بیارم لطفا اطلاع بده.