Wednesday, December 27, 2006

یلدا بازی

توی یلدا بازی هر کسی پنج ویژگی از خودش را که خوانندگان ِ وبلاگ‌اش نمی‌دانند می‌نویسد و پنج نفر ِ دیگر را هم به بازی دعوت می‌کند.

من حالا یه دعوت از همزاد عزیز دارم، ولی پیدا کردن این پنج تا خیلی سخته، احتمالا بعضیاشُ باید همین الان کشف کنم:

1. دهن لق، در موضوعات مربوط به خودم، طوری که با اطمینان 95 درصدی می تونم بگم هیچ رازی ندارم.

2.عاشق دروغ گفتن، با کلّی شگرد و ابتکار.

3.دوست دارم در کانون توجه باشم، مثبت یا منفی فرقی نمی کنه؛ اصلا به افه هایی که با این ادعا منافات دارن محل نذارین.

4. از روبوسی خوشم نمیاد.

5.تقریبا هر کی و هر چی رو بخوام راحت فراموش می کنم.

من هم نمونه استثنایی از نوع بشر، Soulmate، کژمژ، همسرشت و هم قبیله رو دعوت می کنم.

جرزنی:نه که از جرزنی خوشم نیاد، ولی قصد نداشتم تو این بازی جر بزنم. به هر حال دعوت از کسری و کوشل پوپه ارزش عوض کردن تصمیم رو داره. 

Tuesday, December 26, 2006

سوالِ جدّی

خیلی وقته چیزی نپرسیدم، فکر کنم الان وقتشه:

"آخرین سوالِ جدیت چی بود؟"
...........

: جدی جدی ایدز گرفتی؟

: آره یا نه؟

: موبایلتُ می دی بازی کنم؟

: چقد وقت داریم؟

: ببخشید استاد، بالاخره امتحان پایان ترمُ کی می گیرید؟

: ..! ...! ....؟ .....! ..؟ .....آ ..؟ ؟! ...! .....!؟ .....؟؟ ...!!؟.....؟ مرگِ تو یادم رفت چی می خواستم بگم

: امشب میای پیشم؟

: از کی؟

: خدایا چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

:از دوستت پرسیدم از اینکه خجالت بکشم خوشحال میشه؟

: هدفمون از زندگی کردن چیه؟ آخرش که چی؟ سوالی که بی جواب موند.

: سلام. کی ببینمت؟

: از کی اینطوری شد؟

: کجا می ری؟

: از کجا آمده ام ...

: اینکه بعدِ مردن چی می شه؟

: کاری، همین امروز: چرا این شرکت 2تا گواهینامه داره؟
غیر کاری: چی شد؟ پرواز لغوه؟
سوال همیشگیمَم که خودت می دونی: یعنی می شه؟ پس کجاست؟

: این بود: آیا منُ می بخشی که با دیدن اس.ام.اس ت متوجه نبودنت شدم؟

: نمی خوای بهم بگی چرا؟

: چرا همیشه جا می مونم؟ جدی جدیه! 5تا بلیت دارم!

: شبا زود می ری؟

: مگه تا حالا دیدی من جدی باشم؟

: تو Team Foundation داری؟

: سلام. والله من که نفهمیدم چی می گی ولی اگه برا پروژه نرم افزار می گی همین روزا میام سمتت ...

: وقتی خونه گرفتی، اولین کسی که دعوت می کنی کیه و واسه چه کاری؟ plz.

: چطوری داداش؟

: اینکه چرا آخرین اس.ام.اس منُ جواب ندادی؟ (خطاب به کس دیگه بوده نه تو ها)

: یادم نیست. تو یادته؟

: از استاد تشریح (آناتومی) پرسیدم شما وقتی 18 سالتون بود هم از دیدن جسد حالتون بد نمی شد؟

: شما؟ سینایِ ...؟ فامیلی؟

: آیا این مسیر تازهء زندگیمُ ادامه بدم یا نه؟

: امشب اُتاقی؟

: رقیبای خارجی ما، با جدیت تمام پیش می رند. ما دولتی ها چرا هی داریم دور خودمون می چرخیم؟ آحرین سوال جدیم بود که از معاون رئیس جمهور پرسیدم

: خوبی؟

: آیا بلدی پسوُرد گیر بیاری؟

Thursday, December 21, 2006

Robots

جا خوردم
شاید رنگم هم پرید
وقتی همون اولای تماشای این کارتون مادرم گفت:

"ببین یه آدم آهنی چه ذوقی کرده از بچه دار شدن، یاد بگیر!"


Monday, December 18, 2006

گاو

... و در آنجا
در مرتع دل،
گاوی به چرا مشغول است
و چه سرخوش
که علف هست، تا شکم جا دارد ...

1377

Thursday, December 14, 2006

رقیب

من آره ولی تو یکی اصلا
من بی خیال همه آدمهام
خیالت راحت.
***
من چشم بند دارم،
تاریک و روشن فرقی نمی کنه.
قدم بر نمی دارم،
نزدیک و دور فرقی نمی کنه.
وزنه نمی زنم،
کاه و کوه فرقی نمی کنه.
گذشته رو جا گذاشتم،
جمع و پخش فرقی نمی کنه.
***
رقیب هم باشی برای من رفیقی
من رقیب ندارم.

Tuesday, December 12, 2006

تنهایی

قبلنا ترسم از زمستون بود
اما انگار
تنها تنها هم می شه زیر لحاف رو خوب گرم کرد.

Saturday, December 09, 2006

سفرنامه - تبریز

ممکنه از خیلی چیزا خوشم بیاد:

خاطراتِ سیزده ساله سربازیِ همسفر خوش صدا و موهای ساعداش؛
تعارف های بیش از حدِ هم اتاقی خوش کلام و مهربونی بی ریاش؛
شوخی های نامتعارفِ تازه رفیق خوش هیکل و حرکاتِ با اداش؛
فیلمِ سرگرم کننده مورد علاقه همراهِ خوش صورت و خنده های پر صداش
....

Tuesday, December 05, 2006

تولد

حُبابم
یه حبابِ کوچیک
هر بار بزرگ می شم
پتّی می ترکم
و آب هم از آب تکون نمی خوره
...

حُبابم

Saturday, December 02, 2006

برف بر برگ

باز می لرزد دلم، دستم،
تو پاییزی که درختا هم هنوز محلش نذاشتن،
تو شبِ برفِ ناغافل،
شبِ قرار و دیدار و آبِ انار،
بسکه هوا سرده!

با کسب اجازه از arash_rgt و sitanium

Wednesday, November 29, 2006

قهوه خانه

1. عجب گیری افتادم!
نگاه به قهوه چی یعنی اینکه چیزی می خوام؟
انگار امشب باید به اندازه کل عمرم چایی بخورم.

2. فکر کردی! پشت سرم هم بایستی می بینمت!

3. دوستت از من پرسید سیگار دوستم چیه، تو چیزی نمی پرسی؟

4. چه سخته تایپ اینا، وقتی داری همزمان می خونی.

5. بالاخره پرسیدی، ولی چرا از دوستم؟ فقط چون گوشی من موتورولا نیست؟

Sunday, November 26, 2006

سفرنامه - کاشان

رفتنی، از خاطره سفر گفتی و انعکاس شبانه چهره ای تو شیشه ماشین؛

بودنی، خیس شدیم از تصور بخارگرفته حمام داغ و شلوغ فین؛

موندنی، گم شدیم تو خلوتِ جادارِ تودرتویِ قدیمیِ یه خونه که جای ما نبود؛ 

برگشتنی، نذاشتم بخوابی با دست و پا زدنم تو بی حوصلگی کم نور اتوبوس.

Tuesday, November 21, 2006

احمد

- سینا! من دوباره دارم متحول می شم.
: در چه جهتی؟
- خوب!
: از نظر من یا تو؟
- احمق! خودت می دونی که من نصف آدمم، تو ربعش. دوتامون سر هم یه آدم نمی شیم. خوب از نظر مردم.
: اوهوم! حواسم نبود.

Saturday, November 18, 2006

تلفن

چند سال پیش بود؟
تو که یادت نیست.
سکوت یه مزاحم ناشناس یاد هیشکی نمی مونه.
من که یادم نیست.
صدایی که نمی شد جوابش داد تمام حجم حافظه رو پر کرده.

باید از سکه ها بپرسم و تلفن های قدیمی سر کوچه های آشنا

Tuesday, November 14, 2006

موقعیت

* وقتی گرمِ اس.ام.اس ام یا خودمُ گرمِش می کنم؛
* وقتی از خستگی نای تکون خوردن ندارم؛
* وقتی اونقدر حساسم که به تماسی از جا می پرم؛
* وقتی می دونی ارزشش رو ندارم ...

خودت خنده ات نمی گیره با من ور بری؟

واکنش

گفته بودم در برابر دوستی سجود می کنم در برابر عشق سکوت؛

اما حالا دیگه
در برابر دوستی سجده می کنم در برابر عشق سکته

Friday, November 10, 2006

تردّد آزاد

تنهایی من حصار نداره.

Tuesday, November 07, 2006

Shark Tale

اشکالی داره اگه نخوام مثل یه کوسه رفتار کنم؟

Wiki ، pluggedinonline، about

Monday, November 06, 2006

دوستانِ فهیم

آنها که
حتی در اولین دیدار
تا درِ مسلخ همراهی می کنند.

----

آنها که
آشکارسازی، تصادف، فیلم، نزدیکی
و دوستی
دیدارشان را میسر می کند.

Thursday, November 02, 2006

عربی

ما عربیم
پدر، استادِ مسلّم عربی
ما عربی صحبت می کنیم
پدر، آگاه از معنی هر ضمیر
ما در موردِ همراهِ زندگی هم حرف زدیم

پدر! لطفاً ضمیرها رو نادیده نگیرید!

Monday, October 30, 2006

شرجی

نوچ
چسبناک
مث تن تو، تو هوای شرجی
یا مث نگاه من، به هوای اون تن

Friday, October 27, 2006

عید

عید
دید و بازدید
رختای جدید
آدمایی که هزار سال
...

عید
دید و بازدید
حرفای جدید
زخمایی که هزار سال
...

عید
دید و بازدید
امیدهای جدید
ترسهایی که هزار سال
...

Sunday, October 22, 2006

فتیش

صافِ صاف نمی خوام
ترجیح می دم زبر و خشن باشه
شبایِ بارون
کفِ خیابون

Friday, October 20, 2006

سس

امشب
همه چی عجیب خوشمزه بود
حتی برگ درختا

Wednesday, October 18, 2006

از این امیر

- من دارم به یکی غیر خدا ایمان میارم، اگه تو هم هم، با هم بریم؟
: چه اصراری که حتما ایمان بیاریم به چیزی؟ حتما بریم جایی؟
- واسه ثوابش دیگه. مثکه دیروز رو یادت رفت لنگ 5 تا ثواب بودی!
- من لنگ صفای افطارم نه ثواب امساک.

با اون امیر

- چرا همه چی تکراری می شه؟
: هیچی تکرار نمی شه!
- اما همه چی تکراری به نظر می آد.
: به نظر تو بستگی داره.
- چرا هرچی به نظر من ربط پیدا می کنه تخماتیک می شه؟
: نمی دونم، مثلا من چقد به نظرت بستگی دارم؟
- تو به نظرم بستگی نداری، به دلم بستگی داری.

Tuesday, October 17, 2006

گرووومپ

اونی که شکست هم
صداشو نشنید
....
بایدم فکر کنن آسمون غرمبه اینجوری بیدارم کرده

Saturday, October 14, 2006

BIKE - VI

حاصلِ آنهمه رکاب زدن
در تعقیب تو که عمری است رکاب زنی
لبخند زیبای تو از پیروزیِ نابرابر؛
....
می دانی
سودِ کداممان بیشتر بود
در این سودا؟

Thursday, October 12, 2006

BIKE - V

برای قرارهای بعدی با هواشناسی هم تماس بگیر
همه جا که دوست خوب در دسترس نیست
برای سپردنِ رخش، در طوفان های ناگهان

Tuesday, October 10, 2006

Suggestion

بیا بریم تک خوری!

Friday, October 06, 2006

هوایی

به من چه که ورزشکاری و خسته ای و عرق کرده،
می گم دیگه جلوی من پیشونیتُ با گوشه ی لباست پاک نکن
هوایی می شم باز، اونم این روزا ... 

Monday, October 02, 2006

خواب آلو

حواست هست سر رو شونه ی کی گذاشتی،
خواب آلوی تنهای اتوبوس؟

Friday, September 29, 2006

BIKE - IV

مسیر جدید راحت تره، اما
هیچ چی جای تنهایی و هراس بزرگراه رو نمی گیره.

Tuesday, September 26, 2006

سکوت

چیزی نمی گی
انگار که تو کوچه بازار
ردّ نگاهم رو ندیده باشی
مامان

Saturday, September 23, 2006

... خوابگاه

-صدای باز شدن در-

- چقد دیر اومدی، کسی رو لگد نکنی
: نه، حواسم هست
- کجا می خوابی؟
: نزدیکترین جای خالی
- بیا اینجا

Friday, September 22, 2006

خوابگاه ...

صدای باز شدن در،
نیمه شب،
یکی رو بیدار می کنه ....

Monday, September 18, 2006

حیا

در شگفتم
از حیای چشمم
در اتاقت
که تا وقت خواب
گرمِ نقش سایه ی چراغ روی سقف بود

Saturday, September 16, 2006

و س ط

در متوسط بودن لذتی است که -حتی- در وسط بودن نیست

Thursday, September 14, 2006

BIKE - III

اغلب
دلِ اینکه دست از فرمان بدارم ندارم.

Tuesday, September 12, 2006

حتی

بچه بغل داشتنت مانع من نیست
با هم بکِشم لپٌ تو و بچه ی نازت

Sunday, September 10, 2006

یه کچل

وزوز ماشین اصلاح،
نرمی دستای مهربون سلمونی،
مور مور تن تسلیم شده،
چهارده دقیقه برای چهارده سال بازگشت،
به یاد دبستان،
یه کله ی کچل.

Saturday, September 09, 2006

برادرانه!

.... دو کیلو سیب می خوام، اون جوشاتم اینقده دستکاری نکن ...

Wednesday, September 06, 2006

BIKE - II

Hey! Big Bus!
I need fresh air to breath!

Sunday, September 03, 2006

منشاء

اینهمه تلخی از خوراکی ها که نیست،
شاید از سرماییه که من خوردم

Wednesday, August 30, 2006

هوش مصنوعی

بگو
که وقت خداحافظی
پسر خوبی بودم
مثل آدم آهنیِ A.I.

Saturday, August 26, 2006

آچمز

منبعِ نور رو که بغل کنم
تاریکی همه جا رو می گیره    

Friday, August 25, 2006

تِز

نفوذِ نور در تاریکی
تاریکی در من
من در ...

Tuesday, August 22, 2006

پُز

نور، از لذت پسیو بودن هیچ نمی دونه
آی دلم می سوزه براش

Saturday, August 19, 2006

حواس

می شه نپرسن چه جوریه؟
بعد از اینهمه وقت کنارِ هم، هنوز نمی دونم چشاش چه رنگیه

Wednesday, August 16, 2006

بامداد

سفر، راه، خسته گی
خونه ی خالی
اینترنت هم که نداری
بگیر بخواب دیگه

Sunday, August 13, 2006

BIKE-I

عذابیه؛
وقتی به گداییِ سرپایینی به جلو زُل می زنی.
صفاییه؛
وقتی تو مسیر بادِ خنکِ صبح خودتو ول می کنی.

Wednesday, August 09, 2006

که چی؟

در رو قفل می کنی، که کسی پیش ما نیاد
پرده رو می ندازی، که کسی ما رو نبینه
چیزی نمی گی، که کسی ما رو نشناسه
اتاق رو تاریک می کنی، که چی؟

Wednesday, August 02, 2006

عبث

- پخ کنم بترسی؟
: چی؟
- پخ کنم می ترسی؟
: پخ کنن می ترسیم!
- بیا پخ می کنن نترسیم.
: چه کاریه؟! پخ می کنن که بترسیم دیگه.

Thursday, July 27, 2006

تَرَک

چیه جواد کوچولو؟ دیگه تابِ جثه ی سنگینِ سینا رو نداری؟

Tuesday, July 25, 2006

سوغات

: دلت آب! نیستی آفتاب سوخته های خیسِ عرق رو ببینی!
- کجایی مگه؟ استخر؟
: نه، خیابونای دم کرده ی شهر!
- ایول! دارمت! بگرد خسته ترینشون رو پیدا کن که داره سیگار می کشه و اعصاب نداره و تنها و معصومه
: هه! اینجا همه تو همن!

Sunday, July 23, 2006

احساسات

نگاهم رو که نمی دزدم یعنی عاشق نشدم، خوشم اومده.
نگاهت رو که می دزدی یعنی چی؟

: یعنی منظورت اینه که 2.4 شدی؟
: یعنی داری فکر می کنی اصلا به عاشقی چه مربوط.
: یعنی یاد بگیر
: من چیزی از کسی ندزدیدم، لابد من هم فقط خوشم میاد
: شاید می خوام عاشقت کنم!
: یعنی عاشق که نشدم هیچ، خوشم نیومده
: یعنی پا گذاشتن روی یه چیزی
: یعنی عاشق که نشدم هیچ، تازه خوشم هم نیومده
: شاید دارم ادای عاشق شدن در میارم.

Monday, July 17, 2006

توهم

دیشب
صدای پا
فقط
چکه قطره ی آب بود.
...
حیفِ تاپ تاپ ...

Saturday, July 15, 2006

Machine

Cheers! I finally upgraded to a "Satisfaction Machine"!

Monday, July 10, 2006

پنالتی

پیرلو و کاناوارو رو دیدی وقت پنالتی ها؟


Friday, July 07, 2006

همین همین الان، دلت چی می خواد؟

: دلم می خواد یه نفرو ببوسم!
: یه جلد موبایل .. آخه الان گوشیم لخته. تو چی؟
: هوسِ یه سقوطِ آزاد دارم.
: دلم می خواد بیای خونه ی ما و تو شبکه وایِرلِسمون شریک بشی.
: سیگار
: حرف بزنم با عشقم
: دلم می خواد پولدار شم دیگه نذارم بابام بره سرِ کار.
: سکس
: اینکه جام خالی باشه. نه، اینکه همه چی یادم بره. نه، اینکه یه کم بزرگ بشم .. فقط یه کم
: خدا
: قسمت سوم داستان تموم شه.
: بفهمم یه نفر که دارم بهش فکر می کنم داره به چی فکر می کنه
: ببخشید شماره تون رو ندارم! ولی جوابتو می دم. الان دلم عشق می خواد!
: ببینم ات
: بغل
: ریسه
: :)) اینکه هفته ای که می آد زود تموم شه
: من دلم می خواست که یه جا مشغول به کار شم

Monday, July 03, 2006

دیدی؟

دیدی؟
یه فوت چه راحت یه شمع رو خاموش میکنه یه اتاق رو تاریک

احساس آزادی

کدوم یکی رو ترجیح می دی:
تجربه ی احساسِ آزاد یا تجربه ی آزادِ احساس؟

Sunday, June 25, 2006

Reminder

موبایل –انگار که طلبکار باشه- یادم می ندازه بش زنگ بزنم.
من –انگار که بدهکار باشم- یادم میره تا فرداشب.

Saturday, June 24, 2006

خط

احساس خوبی دارم
حتی اگه بدترین کلمات رو با زشت ترین خط رو عریانی پشتم بنویسه.

نیمه شب

اتاق منه
باشه!
نصف شبه
بهتر!
کجا برم؟
خیابون

باید تنهاشون بذارم دیگه ...

Saturday, June 17, 2006

مهرت

طاقت مهرت نیست امشب
دست از سرم بردار!