چه زیبا منو به یاد داستان آش نذری لیلی و مجنون انداختی . در این داستان لیلی روزی آش نذری پخش می کرد و مجنون هم کاسه ای برداشته و در صف ایستاده بود . هنگامی که نوبت مجنون رسید لیلی کاسه او را گرفت و به زمین زد و کاسه شکست مردم که شاهد شکستن کاسه مجنون بودند رو به مجنون می کنند و می گویند اگر لیلی عاشق تو بود که کاسه آش را نمی شکست مجنون می گوید لیلی چون عاشق من است از بین این همه کاسه آش کاسه آش مرا بشکست
7 comments:
سلام
آره؟
تو هم خشن شدی؟
سلام
چه زیبا منو به یاد داستان آش نذری لیلی و مجنون انداختی . در این داستان لیلی روزی آش نذری پخش می کرد و مجنون هم کاسه ای برداشته و در صف ایستاده بود . هنگامی که نوبت مجنون رسید لیلی کاسه او را گرفت و به زمین زد و کاسه شکست مردم که شاهد شکستن کاسه مجنون بودند رو به مجنون می کنند و می گویند اگر لیلی عاشق تو بود که کاسه آش را نمی شکست
مجنون می گوید لیلی چون عاشق من است از بین این همه کاسه آش کاسه آش مرا بشکست
اگر با من نبودش هیچ میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی
خوشا به حال جانا
سلام
آفرین باربد جان داستان همین شعر را گفتم
ما می خواییم بچرخیم و کللی دور بخوریم
تو که از همه آشناتری / دفتر خاطرات که سهله شما جون بخواه
Post a Comment