Wednesday, December 19, 2007

نه سال و خورده ای پیش

شب!
تو: ترانه
من: آهنگ
سکوت؛ فریاد
آرامش؛ پریشانی
نور؛ ظلمت
کُنه؛ سطح
و ... او
همه جمعند به هم
ولی اما او
چه می داند که نگاهت چه به من می گوید.

باز هم شب، جهان، هستی، وجود، باز هم تو
این بار بی من
به کجا می روی؟ آنجا؟ برو!
ولی اما نه، بایست! صبر کن من هم بیایم.


نگاه، حرف، صحبت، قرار ... تا کی؟
خسته از رفتن و از آمدنم.
من به حق طالبِ مرغی چو منم.
به خیالِت .... من نه منم؟

این سو: صد قدم احساس
آن سو: یک وجب خنده
و در آنجا
در مرتعِ  دل
گاوی به چرا مشغول است
و چه سرخوش، که علف هست تا شکم جا دارد!
...

بهار 77

7 comments:

Anonymous said...

khastam begam: nakon, jash mimune! didam ahania ke...

Alfons said...

چه طولانی! سینا جونم کلی حال کردم وقتی خوندم... باز هم شب، جهان، هستی، وجود، باز هم تو

Anonymous said...

آدم آهنی چقدر بزرگ شده

Anonymous said...

my goodness look at him
here is sina
the real one

پسر قبیله said...

اون موقع چند سالت بود جیگر؟

koooootah said...

احساس رو بنداز دور

Unknown said...

Vali Man Hanooz Bozorg Nashodam. Har roozam Mese Noh Salo Khorde'ei pishe. Harroooz!
In Soo hamishe Ehsao aan soo gahi hich nist!!!